کد مطلب:77777 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

نامه 054-به طلحه و زبیر











و من كتاب له علیه السلام

الی طلحه و الزبیر مع عمران بن الحصین الخزاعی. ذكره ابوجعفر الاسكافی فی كتاب «المقامات».

یعنی و از مكتوب امیرالمومنین علیه السلام است به سوی طلحه و زبیر، مصحوب عمران پسر حصین خزاعی. مذكور كرده است این مكتوب را ابوجعفر اسكافی در كتاب موسوم به «مقامات» تالیف خود. و اسكاف دهی است در نواحی نهروان از توابع بغداد.

«اما بعد، فقد علمتما-و ان كتمتما-انی لم ارد الناس حتی ارادونی و لم ابایعهم حتی بایعونی و انكما ممن ارادنی و بایعنی و ان العامه لم تبایعنی لسلطان غاصب و لا لحرص حاضر، فان كنتما بایعتمانی طائعین فارجعا و توبا الی الله من قریب و ان كنتما بایعتمانی كارهین فقد جعلتما لی علیكما السبیل باظهاركما الطاعه و اسراركما المعصیه. و لعمری ما كنتما باحق المهاجرین بالتقیه و الكتمان و ان دفعكما هذا الامر قبل ان تدخلا فیه، كان اوسع علیكما من خروجكما منه، بعد اقراركما به.»

یعنی اما بعد از حمد خدا و نعت رسول، صلی الله علیه و آله و سلم، پس به تحقیق كه دانستید شما-و اگر چه كتمان كردید-كه به تحقیق كه من اراده نكردم مردمان را بر بیعت كردن، تا اینكه اراده كردند ایشان مرا در بیعت كردن و بیعت نگرفتم از ایشان تا بیعت نكردند با من و به تحقیق كه شما دو نفر از كسانی باشید كه اراده كردید مرا و بیعت كردید با من و حال

[صفحه 1169]

آنكه عموم شما و همه ی شما بیعت نكردید با من از جهت تسلطی كه جبر كرد و نه از جهت حرص به مالی كه موجود بود در نزد من، پس اگر شما دو نفر بیعت كردید با من در حالتی كه راغب و رضامند بودید، پس برگردید از شكستن بیعت و توبه كنید به سوی خدا بزودی و اگر بودید شما دو نفر كه بیعت كردید با من، در حالتی كه نارضا بودید، پس گردانیدید شما از برای من بر شما راه توبیخی و بحثی، به سبب اظهار كردن شما اطاعت كردن را و پنهان كردن شما نافرمانی را، زیرا كه منافق گشتید و حال آنكه سوگند به جان خودم كه نبوده اید شما دو نفر سزاوارترین مهاجران به تقیه كردن و كتمان حق كردن. یعنی پس بایست تمام مهاجران بیعت نكنند و كتمان ننمایند اگر حق نبود و حال آنكه دفع و منع كردن شما دو نفر این امر بیعت را، پیش از آنكه داخل در بیعت بشوید، بود واسع تر و آسان تر بر شما از بیرون رفتن شما از بیعت، بعد از اقرار كردن شما به بیعت.

«و قد زعمتما انی قتلت عثمان، فبینی و بینكما من تخلف عنی و عنكما من اهل المدینه، ثم یلزم كل امری ء بقدر ما احتمل، فارجعا ایها الشیخان عن رایكما، فان الان اعظم امركما العار، من قبل ان یجتمع العار و النار. و السلام.»

یعنی و گمان كردید كه من امر كردم به قتل عثمان، پس میان من و شما حاكم است كسانی كه تخلف ورزیده اند از نصرت من و شما و متهم به قتل عثمان نیستند از اهل مدینه، پس از حكم ایشان لازم گردانیده می شود هر مردی را آنقدر از گناه كه متحمل شده است، یعنی و حال آنكه بی شك اهل مدینه حكم می كنند به شركت شما دو نفر در قتل عثمان نه من، پس برگردید ای دو بزرگوار از رای شما كه محاربه باشد، پس به تحقیق كه در این وقت كه هنوز محاربه نشده است، چنانچه برگردید به اطاعت كردن من، بزرگتر امری كه از برای شما است، عار و ننگ است كه اراده ی محاربه كردید و رجوع كردید و این عار است بر دلیران، پس برگردید پیش از جمع گشتن در شما عار و نار، یعنی پیش از محاربه كردن، زیرا كه بعد از محاربه كردن جمع خواهد شد در شما عار فرار كردن از جبن و نار معصیت محاربه كردن با خلیفه ی بر حق. والسلام.

[صفحه 1170]


صفحه 1169، 1170.